|
نزدیک به ۵۰۰ هزار شکایت شهروندان انگلیسی طی یک سال به خاطر عدم بیطرفی بنگاه ملکه
جانبداری کسبوکار BBC
بنگاه خبرپراکنی ملکه این روزها با چند رسوایی مختلف دستوپنجه نرم میکند. بیبیسی نهتنها با سیل شکایات مخاطبانش به خاطر جانبداری خبری در حوزههای مختلف مواجه است، بلکه توسط جناح مخالف نیز زیر فشار قرار گرفته تا یکی از اعضای هیاتمدیرهاش را به خاطر تبانی سیاسی با دولت محافظهکار برکنار کند. این رسانه دولتی که از محل مالیات انگلیسیها و تحت نظارت هیات امنایی منصوب دربار اداره میشود، در پایان سال مالی 2021-2020 اقدام به انتشار گزارش شکایتهای وارده از این رسانه به آفکام (نهاد دیدهبان بریتانیا) کرده است؛ گزارشی که جنجال آفریده، چرا که نشان میدهد مجموعه شبکههای تلویزیونی، رادیویی و تارنماهای بیبیسی طی 12 ماه منتهی به ماه ژوئن گذشته، حدود ۵۰۰ هزار شکایت به خاطر عدم بیطرفی از شهروندان بریتانیایی دریافت کرده است. بر اساس این گزارش، بنگاه خبرپراکنی بریتانیا ۴۶۲ هزار و ۲۵۵ شکایت در سال مالی 2021-2020 علیه رویکرد جانبدارانهاش در مسائل مختلف دریافت کرده که به اعتراف خود این مؤسسه افزایشی ۹۳ هزار و ۸۷۸ موردی را نسبت به مدت زمان مشابه در سال قبل نشان میدهد. خشم عمومی از رویه جانبدارانه بیبیسی زمانی آشکار میشود که بدانیم تا ۳ سال پیش یعنی سال 2019-2018 میزان شکایاتهای مشابه کمتر از نصف یعنی ۲۱۸ هزار و ۲۵۳ مورد بوده است. «ایان هارگریوز» رئیس کمیته دستورالعملها و استانداردهای تحریریه بیبیسی درباره افزایش شکایتها میگوید: «حجم شکایات نگرانکننده است. در این سال مالی شاهد افزایش شدید دیگری در تعداد شکایتهایی که دریافت شده، هستیم. کمیته، دلایل این افزایش را سال به سال بررسی کرده و از مقامهای اجرایی خواسته شکایات را بررسی کنند».
پیش از این آفکام که عالیترین نهاد حکومتی برای نظارت بر شبکههای تلویزیونی، رادیویی و اینترنتی است، در گزارشی که جمعه پیش منتشر کرد، از افزایش بیسابقه شکایتهای مردمی از هر دو شبکه سراسری دولتی و خصوصی بریتانیا یعنی «بیبیسی» و «آیتیوی» خبر داده بود. در گزارش بیبیسی آمده است: «تحقیقات ما نشان میدهد بسیاری از افراد این تصور را دارند که بیبیسی با یک دیدگاه خاص شکل گرفته است. این فقط درباره سیاستهای چپ و راست نیست. ما میدانیم که بسیاری احساس میکنند بیبیسی دنیا را از دیدگاه آنها درک نمیکند».
طبق بیانیه آفکام درباره گزارش سالانه بیبیسی، اکثریت این شکایات درباره محتوایی بوده که مخاطبان آن را توهینآمیز تلقی کردهاند. آفکام همچنین اعلام کرد دریافت این حجم قابل توجه شکایت درباره رسانههای خاص غیرعادی است. این نهاد دیدهبان خاطرنشان کرد تعداد شکایات به طور خاص درباره محتوای توهینآمیز به لحاظ نژادی هم افزایش داشته است. در فهرست شکایات دریافت شده از سوی آفکام، اکثریت شکایات به «آیتیوی» بزرگترین شبکه تلویزیونی خصوصی در بریتانیا و به طور خاص به یک برنامه آن به دلیل ملاحظات مجری مشهور «پیرس مورگان» و اظهارنظرهای محتاطانه او درباره صحبتهای «مگان مارکل» همسر شاهزاده هری، نوه ملکه الیزابت در یک مصاحبه جنجالی در ماه اسفند مربوط میشد؛ گفتوگویی که هری و مگان، به عنوان زوج سلطنتی طردشده در آن علیه سلسلهمراتب دربار باکینگهام و اطرافیان ملکه صحبت کردند که سروصدای زیادی در داخل و خارج جزیره به پا کرد. مارکل در مصاحبه مزبور گفته بود اعضای خاندان سلطنتی و کاخ باکینگهام نمیتوانند از او و شاهزاده هری انتظار سکوت داشته باشند در حالی که همچنان به دروغگوییها علیه این دو ادامه میدهند. پیش از آن هم اختصاص یافتن کامل برنامههای شبکه تلویزیونی بیبیسی به اخبار مرگ و تشییع جنازه «فیلیپ» شوهر ملکه الیزابت، صدای انگلیسیها و البته اسکاتلندیها، ولزیها و ایرلندیهایی را درآورد که به عنوان شهروندان بریتانیا مجبور به پرداخت مالیات به رسانهای چنین نفرتانگیز از نگاه آنها هستند.
انگلیسیها علاوه بر هجوم به صفحه انتقادات و پیشنهادات بیبیسی، در رسانههای اجتماعی نیز به اعتراض در این باره پرداختند. اخیرا نتیجه یک تحقیق نشان داد «مارتین بشیر» خبرنگار سابق بیبیسی برای مصاحبه با «دایانا» شاهدخت ولز از «روشهای فریبکارانه» استفاده کرده بود. دایانا در آن مصاحبه جنجالی که نوامبر سال ۱۹۹۵ انجام شد، رابطه خیانتآمیز همسرش با زنی دیگر به نام «کامیلا پارکر» را افشا کرد و گفت در رابطه او با همسرش ۳ نفر دیگر هم حضور دارند. مصاحبه جنجالی بشیر با دایانا بیش از ۲۰ میلیون بیننده داشت و خاندان سلطنتی انگلیس را به لرزه درآورد. دایانا تنها چند ماه بعد از این مصاحبه از همسرش طلاق گرفت. «تیم داوی» مدیرکل بیبیسی بعد از انتشار نتایج این تحقیق مجبور به عذرخواهی شد.
* تبانی بیبیسی با دولت
رسوایی جانبداری بیبیسی حالا اما در قالب تبانی سیاسی به راهروهای پارلمان بریتانیا نیز کشیده شده است. به گزارش فایننشالتایمز، حزب کارگر، جناح مخالف حزب حاکم محافظهکار، این شبکه دولتی را زیر فشار قرار داده تا یکی از اعضای هیاتمدیرهاش را به خاطر اعمال نفوذ به نفع دولت برکنار کند. این عضو هیاتمدیره بیبیسی متهم شده به خاطر روابط نزدیک با سر رابی گیب، مدیر ارشد ارتباطات نخستوزیری، به دستور دولت محافظهکار جلوی انتصاب یکی از برگزیدگان شبکه در سمت سردبیر ارشد شبکه بیبیسی را گرفته. این ماجرا بیبیسی را در معرض آزمون مهم استقلال از داونینگ استریت قرار داده است.
گیب که هنوز در دولت بوریس جانسون نیز سمت مدیریت ارتباطات خانه شماره 10 داونینگ استریت را بر عهده دارد، متهم است در زمان نخستوزیری «ترزا می» سعی کرده مانع نامزدی چهره مستقل خبری، خانم «جس برامر» شود که سابقه بردن جایزه برترین مجری را با اجرای برنامه پرمخاطب «نیوزنایت» داشت.
گیب که خود سابقا جزو مجریان بیبیسی بود، پس از ورود به دفتر نخستوزیری این بار در ماه آوریل به عنوان مدیر غیراجرایی و عضو هیاتمدیره به بیبیسی بازگشت که بلافاصله به اعمال نفوذ سیاسی بر مدیران مؤسسه پرداخت.
مغز رسانهای دولت جانسون در توصیهای که بیشتر شبیه دستورالعمل بوده به «فران آنسورث» از مدیران ارشد بیبیسی پیام داده است مانع انتصاب خانم برامر در پست سردبیر ارشد- با وظیفه نظارت بر کانالهای خبری بیبیسی- شود، چرا که به زعم او این انتصاب روابط شکننده این شبکه با دولت را شکنندهتر خواهد کرد.
برامر ۲ هفته پیش دست به افشاگری درباره این تبانی میان دولت و مهمترین رسانه بریتانیا زد و پیام گیب به آنسورث را منتشر کرد که در آن آمده بود: «او نمیتواند این پست را بگیرد، چون اعتماد دولت به بیبیسی از بین میرود».
در عین حال فاش شده که گیب به عنوان رابط دولت جانسون با بیبیسی، قصد داشته پست سردبیر ارشد را در میانه مذاکرات تیم دیوی، مدیر ارشد بنگاه خبرپراکنی با دولت بر سر تنظیم بودجه 5 سال آتی بیبیسی به گروگان بگیرد؛ موضوعی که دستاویز حزب کارگر و دیگر مخالفان دولت در پارلمان قرار گرفته تا درخواست استعفای مدیران بیبیسی را به خاطر تبانی سیاسی به صحن مجلس ببرند.
ارسال به دوستان
ظرفیتی که ۸ سال نادیده انگاشته شد
محمدحسن مهدویزادگان: اخیرا رؤسایجمهوری فرانسه و چین همراه با صدراعظم آلمان در جریان یک گفتوگوی سهجانبه بر لزوم سرعت بخشیدن و پیشبرد مذاکرات وین به منظور دستیابی به توافق در کوتاهترین زمان ممکن تاکید کردند. آنگلا مرکل و امانوئل مکرون در این کنفرانس ویدئویی اتفاق نظر داشتند که هنوز دریچهای از فرصت برای احیای برجام گشوده است. همچنین سران ۳ کشور در دیدار مجازی خود تاکید کردند باید از فرصت کنونی برای احیای برجام بهره برد تا از تهدیدهای بیشتر برای ثبات منطقه جلوگیری کرد. اگرچه یکی از مقامات ارشد کاخ الیزه اعلام کرده است هدف از این رایزنی یکساعته، تقویت روحیه مذاکرهکنندگان در وین است اما قطعا باید از زاویه دید دیگری به این معادله نگریست. مخاطب فرانسویها و ژرمنها از مانور روی این خبر، افکار عمومی دنیا بوده است!
مناسبات و روابط در نظام بینالملل کنونی، نسبت به آنچه در گذشتهای نهچندان دور شاهد آن بودیم تفاوتی عمیق کرده است. در نگاه نئورئالیستی، کماکان قدرت دولتها به مثابه یک قدرت ذاتی شناخته میشود و این دولتها هستند که حدود و ثغور مفهومی و مصداقی واژگانی مانند امنیت جمعی یا امنیت منطقهای را تعریف و تفسیر میکنند. اکنون، در ابتدای هزاره سوم میلادی، دولتهای غربی بیش از پیش نسبت به جایگاه ملتها و نهادهای غیردولتی در ایجاد و استمرار ساختار قدرت آگاه شدهاند. در این نگاه نیز دولتها، ملتها را تابعی از عمل، اراده و سیاستگذاری خود قلمداد میکنند. به عبارت بهتر، اقناع افکار عمومی دنیا برای این دولتمردان، محلی از اعراب ندارد اما هدایت افکار عمومی به سوی اهداف نامرئی و آشکار دولتهای سلطهگر برای آنها موضوعیت دارد.
در همین راستا، با کلیدواژهای به نام دیپلماسی عمومی مواجه هستیم. مناسبات پیچیده و بعضا رمزآلود حوزه روابط بینالملل، دیپلماسی عمومی را تبدیل به ابزاری کرده است که دولتها با توسل به آن بهتر میتوانند به اهداف ملی خود در رابطه با دیگر کشورها و در صحنه بینالملل دست یابند. با این حال، نگاه ماهوی دولتها نسبت به مفهوم دیپلماسی عمومی و متعلقات آن، با یکدیگر متفاوت است. برخی دولتها، مانند آمریکا و کشورهای اروپایی، دیپلماسی عمومی را مجرا و کانونی برای فریب افکار عمومی یا ارائه روایت وارونه از حقایق جاری در عالم سیاست قلمداد میکنند. با این حال، در نگاه دولتهای مستقل و آگاه، دیپلماسی عمومی ظرفیتی برای انتقال حقایق و اقناع واقعی افکار عمومی محسوب میشود.
از سال 92 با حضور دولت یازدهم در رأس معادلات اجرایی کشور (و متعاقبا آغاز دور جدید مذاکرات هستهای با اعضای 1+5) شاهد بودیم رسانهها، بسیاری از نخبگان و شخصیتهای غیردولتی و حتی شخصیتهای غیرسیاسی در غرب، تبدیل به بازوان وزارت خارجه آمریکا و کشورهای اروپایی در مسیر تقابل با «ماهیت برنامه هستهای صلحآمیز ایران» شدند. آنها (رسانهها و جریانهای ظاهرا غیردولتی غرب) وظیفه داشتند پروسه حقهبازی هستهای آمریکا و اروپا علیه کشورمان را تکمیل و استراتژی فشار حداکثری علیه ایران را به مثابه یک رویکرد طبیعی در حوزه روابط بینالملل توجیه کنند!
اما سوال اصلی ما اینجاست: وزارت امور خارجه کشورمان در طول ۸ سال اخیر چگونه از ظرفیت دیپلماسی عمومی در راستای استیفای حقوق حقه ملت ایران (بویژه در مذاکرات هستهای) استفاده کرد؟! با کمال تأسف باید گفت بهرغم تکیه و تمرکز لسانی خاص مسؤولان دولتی و وزارت امور خارجه بر واژه دیپلماسی عمومی، ظرفیتهای رسانهای و غیردولتی در کشورمان تنها در جایی به اهرمهای فشار و ظرفیتهای مطلوب آقایان روحانی و ظریف تبدیل میشد که منتقدان نحوه مذاکرات و معترضان به بندها و متممهای برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت را تخطئه کند! به عبارت بهتر، دیپلماسی عمومی در وزارت امور خارجه کشورمان از سال 92 تاکنون، بیشتر از آنکه به ابزاری جهت اثبات حقانیت و طلبکاری ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران از دشمنان قسمخورده تبدیل شود، به مجرایی برای بزک برجام و سرکوب منتقدان توافق هستهای مبدل شد.
اکنون، در آستانه برگزاری دور جدید و هفتم مذاکرات وین، بار دیگر تروئیکای اروپا و دولت آمریکا سعی دارند از ظرفیت دیپلماسی عمومی و مجاری غیررسمی در کشورشان، جهت وارونهنمایی حقایق موجود استفاده کنند. غربیها به اندازهای وقیح هستند که حتی خروج یکجانبه آمریکا از توافق هستهای را نادیده انگاشته و رنج ناشی از اعمال تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ملت ما را نیز سانسور میکنند. در مقابل، وزارت امور خارجه ما کماکان مراقب است مبادا در رسانهای علیه ماهیت مذاکرات وین و توافق برجام و موانع احیای آن سخنی گفته شود! کاش در طول ۸ سال اخیر، رنجش امثال موگرینی و ژوزف بورل و دیگران به خط قرمز رسانهای وزارت امور خارجه تبدیل نمیشد.
در هر حال، انشاءالله با استقرار دولت جدید، بتوانیم دیپلماسی عمومی را -آنطور که باید- در مسیر تحقق منافع ملی و حقوق ملت ایران تعریف کنیم و از این ظرفیت و مجرا، برای انتقال پیام حقانیت، مظلومیت و مطالبهگری و در عین حال قاطعیت خود در نظام بینالملل استفاده کنیم.
ارسال به دوستان
بررسی وضعیت خاطرهنگاری جنگ تحمیلی درگفتوگوی «وطن امروز» با سعید علامیان
راوی ناگفتههای جنگ
ادبیات داستانی دفاعمقدس معمولا سرشار از خاطرهنگاری، رمان و داستانهایی است که تاریخ آنها به بعد از روزهای پرتنش جنگ بازمیگردد و اگر کمی دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم، تاریخنگاری روزهای جنگ معمولا سهم اندکی در این پازل دارد و مورد غفلت داستاننویسان قرار گرفته است. به همین بهانه سراغ کسی رفتیم که از همان روزهای نخست جنگ تا روزهای آخر آن، در روزنامه جمهوری اسلامی به تاریخنگاری آن روزها مشغول بوده است.
سعید علامیان فروردین سال 1360 حرفه روزنامهنگاری را در روزنامه جمهوری اسلامی شروع کرد که تا سال 1368 ادامه یافت. او در این مدت صفحه جبهه و جنگ را در آن روزنامه تأسیس کرد و به عنوان خبرنگار در جبههها حضور یافت. علامیان مهر سال 1367 در میان هنرمندان برگزیده 8 سال دفاعمقدس، لوح زرین پیام امام خمینی(ره)، دیپلم افتخار و نشان طلای یادبود مجتمع هنر و ادبیات دفاعمقدس را در رشته خبرنگاری دریافت کرد.
علامیان در گفتوگو با «وطنامروز» درباره اهمیت تاریخنگاری در روزهای جنگ میگوید: طبیعی است در خود روزهای جنگ، خاطرهنگاری کمتری از آن روزها داشته باشیم، چون شما هر چه از قلهای دور میشوید، عظمت آن را بیشتر میبینید و بهتر بر کلیت آن موضوع اشراف پیدا میکنید. در زمان جنگ محدودیتهای زیادی وجود داشت؛ تمام نوشتهها، کتابها، روزنامهها و حتی بعضی بخشنامههایی که به بیرون درز پیدا میکرد و حتی بولتنهای عادی، میشنیدیم از طریق ستون پنجم به دست دشمن میرسد و آنها از اطلاعات آن استفاده میکنند. خود من وقتی در صفحه جبهه و جنگ روزنامه مطلب مینوشتم، مراقبت زیادی در این باره داشتم تا نام مکانها، فرماندهها و اطلاعاتی از این دست برده نشود. البته رویکرد من در این باره بیشتر به گزارشهایی معطوف میشد که به داوطلبان و مردم عادی که به جبهه رفتهاند اشاره داشت؛ کسی که مغازهاش را در شهر بسته و به جبهه رفته یا آن محصل دبیرستانی که با دوستانش به جنگ رفته است. البته در کنار آنها با فرماندهان زیادی نیز گفتوگو کردم ولی با همان ملاحظاتی که عرض کردم، یعنی نامی از آنها برده نمیشد یا از اسامی و تاریخهای جعلی استفاده میکردیم.
در خاطرهنگاری 3 رکن اساسی وجود دارد؛ استناد، موضوع و نگارش که موضوع «استناد» رکن مهمی به شمار میآید که در آن زمان، مکان و افراد باید مشخص شوند و ما در همه اینها محدودیت داشتیم و قطعا هرچه از آن روزها فاصله گرفتیم، دیگر آن حساسیتها وجود نداشت و راحتتر میشد آن خاطرهها را بیان کرد. به عنوان مثال آثار نوشته شده در دهه 90 قطعا با آثار مشابه خود در دهه 70 تفاوت دارند.
در همان روزها ۲ مجله به صورت ویژه و اختصاصی به تاریخنگاری آن روزها مشغول بودند که جا دارد ویژه از آنها تجلیل شود؛ «امید انقلاب» و «پیام انقلاب» که اولی دانشآموزان را مخاطب خود قرار داده بود و پیام انقلاب با محوریت بزرگسالان توسط سپاه منتشر میشد که هر دو در خاطرهنگاری حرف اول را میزدند.
صفحاتی که من در روزنامه جمهوری اسلامی نگارش میکردم، تبدیل به کتاب شده و اگر محقق یا پژوهشگری بخواهد اطلاعاتی از آن روزها به دست آورد که مثلا در عملیات والفجر 8 چه گذشته است، میتواند براحتی از این کتابها استفاده کند و تا آنجایی که اطلاع دارم در کتابخانههای معتبر، حداقل یک جلد از آنها وجود دارد.
در آن زمان یکسری اعلامیههای رسمی توسط ستاد مشترک منتشر میشد که بیشتر آمار و اطلاعات روزهای جنگ بود و توسط برخی روزنامهها یا صداوسیما پخش میشد ولی ما در صفحات خود به دنبال این اعلامیهها نبودیم بلکه بیشتر حواشی جنگ برایمان مهم بود. حرفهایی که آن روزها توسط آن بسیجی، سپاهی، ارتشی یا فلان فرمانده زده میشد، اهمیت بالایی دارد، چون شما هر چه به زمان وقوع نزدیکتر باشید، استناد شما قویتر است و هر چه از آن زمان فاصله بگیرید، چون احتمال اینکه جزئیات آن ماجرا در ذهن شما کمرنگتر شده و گاه ممکن است فراموش شده باشد، استناد ضعیفتری دارد.
علامیان دلیل اینکه در روزهای عملیات سراغ رزمندگان نمیرفت را اینگونه توضیح میدهد: در روزهای جنگ که در روزنامه بودم، اوایل عکسی که از منطقه به دستمان میرسید، برایش زیرنویسهای حماسی و تهییجی مینوشتیم ولی به ذهنم رسید که سراغ تهیه گزارشهای اجتماعی برویم؛ گزارشهایی از جنس همان مردمی که داوطلبانه به جنگ آمده بودند، چون برخی شهرها صدها کیلومتر از منطقه جنگی دور بودند و اطلاعات جنگ را فقط از رسانهها دنبال میکردند و هدف ما این بود پیام جنگ به این شهرها از طریق همین گزارشها و گفتوگوها برسد. من در دوران جنگ در زمان عملیاتها معمولا شرکت نمیکردم، چون احساس میکردم زمان عملیات و در آن حساسیتهای حمله و دفاع، زمان مناسبی برای تهیه گزارشهای من نیست و وقتی شرایط آرامتر میشد، سراغ رزمندگان میرفتیم و با آنها گفتوگو میکردیم.
در ادامه سعید علامیان به ذکر خاطرهای از آن روزها پرداخت و گفت: در شرایطی که انتقال یک کامیون مهمات نظامی با تخلیه مهمات در ساحل خودی و انتقال از ساحل خودی به آن سوی اروند و بارگیری مجدد به کامیون دیگر و روانه کردن آن به خطوط مقدم تقریبا یک روز وقت میگرفت و در همین اثنا نیز تلفات جانی در ساحل اروند به علت حملات هوایی و توپخانهای شدت میگرفت، طراحی و اجرای پلهای متحرک برای تسریع در انتقال مهمات مصرفی، در دستور کار قرار گرفت و یک گروه 9 نفره با فراهم کردن یک دستگاه کامیون، یک دستگاه لودر و یک دستگاه بیل مکانیکی نسبت به طراحی و احداث اسکلههای فلزی پل متحرک خضر اقدام کردند که عبدالله هاشمی از مبتکران طراحی «پل خضر» بود. قرار شد به منطقه برویم و با هاشمی گفتوگو کنیم. وقتی به آنجا رسیدیم، بشدت مشغول کار بود. خودمان را معرفی کردیم و خواستیم با او گفتوگو کنیم. او یک کیسه پر از پیچ و مهره به ما داد و از ما خواست فعلا این پیچ و مهرهها را برای سرعت بخشیدن به ساخت این پلها آماده کنیم. ما هم دست به کار شدیم و آنقدر کار کردیم تا حسابی خسته شدیم. آن کنار، یک سایبان بود که به زیر آن پناه بردیم تا قدری استراحت کنیم و قرار شد بعد از اندکی استراحت، با هاشمی گفتوگو کنیم. پس از بیدار شدن، متوجه شدم 3-2 ساعتی در میان همه آن شلوغیها و بمباران هواپیماها خوابیدهایم. بعد از استراحت سراغ برادر هاشمی را از دوستانش گرفتیم که گفتند برادر هاشمی رفت! وقتی بیشتر پیگیر شدیم متوجه شدیم ما را اصطلاحا قال گذاشته و از آنجا رفته است. به روزنامه که رسیدم، تیتر زدم مصاحبهای که هیچ وقت گرفته نشد و در آن به شرح حالی از شهید هاشمی پرداختم.
***
مصائب خاطرهنگاری دفاع مقدس
مرتضی سرهنگی: بعد از جنگها و انقلابها، یک سنت به وجود میآید که رزمندگان خاطرات خود را مینویسند و سربازانی که از جنگ بازمیگردند قلم و کاغذ برمیدارند و سرگذشت خود را مینویسند که بر ما چه گذشت. خاطرات جنگی اسیران انسانیترین ادبیات در تاریخنگاری جنگ است. در خود زندگینامه داستانی، بسیاری از اتفاقات میافتد که بزرگتر از خیال ما بوده و ذهن ما به آنجا نمیرسد. بنا بر این برای تحولاتی مانند انقلاب و جنگ تا یک جایی با خیال راحت میتوانیم جلو برویم و بعد از آن باید با مستندات پیش رویم.
از سوی دیگر نباید از اهمیت نقش مصاحبهکننده در ضبط خاطرات جنگ بسادگی گذشت زیرا اگر مصاحبهکننده بتواند در وجود شما برود و درونیات مصاحبه شونده را کاوش کند و اطلاعات جدید و جذابی را به دست آورد، یک کالای خوب تولید کرده است. اکنون زمان آن نیست که خریدار جنس متوسط بخرد. اگر کتاب خوب تولید شود، حتما خواننده آن را میخواند و در اینجا موضوع اهمیت آموزش معلوم میشود. زندگینامه بزرگان و رزمندگان و شهدا پر از آموزش و آموزندگی و گوشه شیرینی از ادبیات است که فراز و فرودهای آن پیدا میشود و در 200 صفحه 50 سال زندگی آن فرد برای استفاده دیگران نوشته میشود. همچنین یکی از دلایل اینکه خاطرات جنگ نوشته میشود، این است که قیمت تمام شده جنگ برای ملت دربیاید و باید با هرگونه اثر ادبی و هنری این قیمت جنگ به مردم نشان داده شود. اکنون ما نمیدانیم قیمت تمام شده جنگ برای ما چقدر است، چون اطلاعی از آن نداریم و اگر زندگینامه شهدا و رزمندگان را نخوانیم، این اتفاق نخواهد افتاد. از سوی دیگر متاسفانه هنوز ادبیات جنگ ما روستایی نشده است، در صورتی که بیشتر بچههای رزمنده ما روستایی بودند. همچنین نویسندگان جنگ ما سلوک نویسندگی ندارند و دارای درگیریهای ذهنی و زندگی هستند و باید این سلوک ایجاد شود.
اگر بخواهم به ذکر خاطراتی درباره خاطرهنگاری جنگ بسنده کنم باید بگویم زمانی که ما 29 سال پیش به حوزه هنری آمدیم، یک پوشه در دستمان داشتیم و در آن نوشته بودیم چه کارهایی باید اینجا انجام بدهیم. قبل از آن در روزنامه جمهوری اسلامی، خبرنگار جنگ بودیم و چون جنگ تمام شده بود، ما میخواستیم خاطرات جنگ را جمعآوری کنیم. یک بخش از خاطرات اسیران عراقی را کار کرده بودیم و هنوز هم روی خاطرات اسیران عراقی که در ایران هستند، کار میکنیم و با آنها ارتباط داریم.
ما چند کار داشتیم؛ اول اینکه میخواستیم تا کودکان و نوجوانان بزرگ نشدهاند، خاطرات شبهای دوران جنگ را از آنها بگیریم و این کار را انجام دادیم. داوود غفارزادگان و محمدرضا بایرامی زحمت نامهها را کشیدند. نامهها اندازه چند گونی بودند. 17 جلد از مجموعه «شبهای بمباران» را که خاطرات بچهها بود، منتشر کردیم.
مشکلی که ما در ابتدای کار داشتیم این بود که رزمندگان خاطرات خودشان را نمینوشتند و میگفتند کاری بوده که ما انجام دادهایم و تمام شده است. بعد گفتیم که اگر از خودشان چیزی نمیگویند، شاید از فرماندهانشان بگویند. شاید جنگ ما تنها جنگی باشد که فرمانده در آن محبوب است. شما اگر آثار جنگهای دیگر را بخوانید، میبینید سرباز از فرماندهش متنفر است، چون میگوید او در آخر مرا به کشتن خواهد داد. یک مسابقه خاطرهنویسی به نام «فرمانده من» گذاشتیم که از آن نیز ۲ یا ۳ جلد کتاب درآمد. یک طرح دیگر این پرسش بود که «حالا که جنگ تمام شده است، اگر شما به جبهه میرفتید، چه میکردید؟» از آن نیز ۳ جلد کتاب کمحجم منتشر شد.
آخرین برنامه ما این بود که چراغی را روشن کرده و کاری کنیم رزمندگان جمع شوند و خاطراتشان را تعریف کنند. ما تردید داشتیم این کار میگیرد یا نمیگیرد و از طرفی کمتجربه هم بودیم. تنها کسی که میدانست ما در حوزه هنری مشغول انجام چه کاری هستیم، مرتضی آوینی بود. همه کارها، کار ما نیست و بچههای لشکر 27 حضرت رسول(ص) واقعا زیر بغل دفتر را گرفتند و آن را بلند کردند. من نمیدانستم طرح شب خاطره موفق خواهد شد یا خیر؟ یک روز هدایتالله بهبودی و علیرضا کمری گفتند شب خاطره مانند شب شعر است، ضمنا حیثیت ادبی دارد؛ تصمیم بر این شد این کار را انجام دهیم.
در برنامه سوم شب خاطره، سیدمرتضی آوینی آمد و صحبت کردیم. شهید آوینی گفت: من یک دوستی به نام محمدحسین قدمی دارم که خبرنگار است و میتواند به شما کمک کند. آقای قدمی تشریف آورد و با هم صحبت کردیم. الان 25 سال است آقای قدمی با صداقت تمام مشغول انجام این کار است. یک بار من به بوسنی دعوت شدم و وقتی به آنها گفتیم در نخستین پنجشنبههای هر ماه سربازان زمان جنگ در محفلی جمع میشوند و خاطراتشان را میگویند، آنها باور نمیکردند. اگر در بوسنی بخواهند خاطرات زمان جنگ را بنویسند، دادگاه لاهه آنها را به عنوان جنایتکار جنگی احضار میکند. شما در آنجا حق نوشتن ندارید. من یک کتاب دو زبانه از بوسنی آوردم تا در اینجا ترجمه و چاپ شود. فجایعی که خانمها در آن کتاب تعریف کرده بودند، در اینجا اصلا قابل چاپ نبود. ما همچنین سفری به روسیه داشتیم. در مسکو به اتحادیه نویسندگان جنگ رفتیم. آنجا یک باغی بود که همه آنهایی که جلوی ما نشسته بودند، سن پدربزرگان ما را داشتند. رئیس اتحادیه نبود و یک ساعت بعد با تأخیر آمد. وقتی شال و کلاه او را گرفتند، نصف سینهاش مدال بود. او به ما گفت ناراحتی قلبی دارد و در بیمارستان بستری است و ۲ ساعت از بیمارستان مرخصی گرفته تا بیاید و ما را ببیند. او گفت جریان جنگ ما را دنبال میکرده و در بین حرفهایش از مهران و آبادان نیز اسم برد. آخر صحبتمان رئیس اتحادیه جملهای گفت که آن جمله برای من درس بود؛ گفت روسیه بدون ادبیات جنگش فقط یک خاک پهناور است و به هیچ درد دیگری نمیخورد. آنها تمام هویتشان را در ادبیات جنگشان میدانند.
ارسال به دوستان
افزایش سگگردانی در معابر عمومی و پارکها موجب سلب امنیت شهروندان شده است
قلادههای رها
مطالبه عمومی تصویب قوانینی برای محدودیت سگگردانی و برخورد با خاطیان است
گروه اجتماعی: پدیده سگگردانی که طی دهههای گذشته به عنوان رفتاری غریب در کوچه و خیابانهای شهر توسط تعداد محدودی از افراد انجام میشد، طی چند سال اخیر به عنوان یک معضل آشنا و در حال پیشرفت که زمینهساز سلب آسایش شهروندان شده، شناخته میشود. بسیاری از شهروندان نسبت به این پدیده گلایهمند هستند؛ گلایهای که بحق بوده و باید برای آن راه چاره یافت. اینکه برخی افراد علاقه به نگهداری از حیوانات خانگی بویژه سگ دارند، محور این گزارش نیست اما نحوه نگهداری و جلوگیری از آسیب رساندن این حیوانات به دیگر شهروندان وعدم رعایت حقوق مردم نکتهای اساسی و قابل توجه است که باید برای آن تدبیر کرد.
متاسفانه طی سالهای اخیر گرایش به نگهداری سگها از حالت عادی خارج شده و علاقهمندان به این حیوان به سمت نگهداری از سگهایی با ترکیب ژنی «گرگ و سگ» یا دیگر نژادهای عظیمالجثه و وحشی رفته که این موضوع میتواند زنگ خطری برای سلامت شهروندان به حساب آید. گاه حمله این نوع سگها به انسانها خبرساز شده که نمونههایی از آن را میتوان با یک جستوجوی ساده در اخبار مشاهده کرد.
برای مثال، سال گذشته خانمی باردار در حالی که قصد فرار از دست یکی از این سگهای خانگی را داشت به زمین خورد و فرزندش سقط شد. همچنین آبانماه سال گذشته جوانی 28ساله از اهالی اصفهان به منظور محافظت از خواهرزاده خردسالش از حمله سگی که بدون نظارت رها شده بود، سنگی را به سمت آن پرتاب میکند که مالک سگ در پاسخ به این واکنش مبادرت به ایراد ضربوجرح با چاقو و در نهایت قتل آن جوان میکند.
توجه به این نکته نیز ضروری است که عموما برخی صاحبان سگهای عظیمالجثه به دنبال نمایش قدرت هستند که در این زمینه نیاز است دستگاههای متولی، نظارتی دقیق و جدی داشته باشند، چرا که در صورت بروز هرگونه حادثه و حتی حمله احتمالی این سگها به افراد، چارچوب قانونی مشخصی جهت پیگیری وجود ندارد. با توجه به حساسیت موضوع سگگردانی در جامعه به نظر میرسد مجلس شورای اسلامی، شورای شهر، قوه قضائیه و نیروی انتظامی باید در این زمینه وارد عمل شده و قانون لازم و جامعی را تدوین کنند. تعریف شدن حدود و ثغور استفاده از حیوانات خانگی در قانون میتواند حجم بالایی از آشفتهبازار حیوانات خانگی را سامان بخشیده و بار دیگر آرامش را به بوستانها و معابر شهری بازگرداند.
هماکنون در آمریکا و اروپا قوانین محکمی در زمینه استفاده از حیوانات خانگی وجود دارد و در صورتی که آن حیوان موجب آسیب به شهر یا فرد شود، قانون به صورت جدی با صاحب آن برخورد میکند. این در حالی است که در ایران قوانین خاصی در این زمینه وجود ندارد جز چند تابلو در ورودی پارکها که ورود حیوانات به پارک را ممنوع اعلام میکند.
آنچه در پارکهای کشور ما میگذرد حکایت از آن دارد که نه آن تابلو نصبشده در ورودی پارک قدرت اجرایی دارد و نه قانونی برای جلوگیری از سگگردانی در پارکها در نظر گرفته شده است. لذا با توجه به افزایش آمار سگگردانی در پارکها و بوستانها، دیگر این اماکن نهتنها محلی برای آرامش و تمدد اعصاب خانوادهها به حساب نمیآیند، بلکه به محلی برای ایجاد ترس و دلهره آنان مبدل شدهاند. البته غیر از پارکها، رواج سگگردانی در خیابانها و معابر نیز یک فضای دلهره و وحشت را برای شهروندان، بخصوص کودکان و زنان ایجاد کرده است.
حال سوال این است: با توجه به اینکه امنیت جانی و روانی شهروندان تا به این حد در مخاطره است، آیا نباید قانون جامعی در این زمینه به تصویب برسد؟
متاسفانه با وجود تمام این چالشها، روز گذشته خبری از شورای پنجم شهر تهران مخابره شد که بر اساس مصوبه آن شورا، صرفا سگگردانی در محل بازی کودکان در بوستانهای پایتخت ممنوع است و همچنان پارکها برخلاف قانون شاهد حضور افرادی که علاقه به سگگردانی دارند، خواهند بود.
آیا با این قانون میتوان امنیت روانی افراد را در پارکها تامین کرد آن هم در حالی که پیش از این اکثر شهروندان از شرایط به وجود آمده در پارکها به خاطر سگگردانی گلایهمند بودهاند؟
گفتنی است این طرح مبهم و بیاساس در شورای شهر پنجم از سوی حجت نظری مطرح شده و با قید یک فوریت به تصویب رسیده است. وی در دفاع از این طرح گفت: به طورکلی در حال حاضر در اکثر بوستانهای پایتخت یا میتوان گفت همه بوستانها، با وجود ممنوعیت حضور حیوانات، حیوانگردانی اتفاق میافتد و این موضوع ممکن است با مخالفت بسیاری از شهروندان مواجه باشد. وی در ادامه تأکید کرد: باید جایی برای بازی کودکان و آرامش آنها فراهم کنیم، چرا که به دلیل افزایش ورود حیوانات خانگی، بسیاری از خانوادهها برای حضور در بوستانها با چالش مواجه شدهاند. وی گفت: این طرح ناظر بر سلامت کودکان و خردسالان است و از باب اجرای مصوبه شهر دوستدار کودک و تأمین سلامت شهروندان باید اجرایی شود.
* مخاطره سگگردانی در شهر
موضوع سگگردانی چالشی مهم و حادثهساز است که تاکنون به آن در جامعه توجهی نشده و در صورتی که این موضوع به صورت جدی مورد بررسی قرار نگیرد، میتواند زمینهساز مخاطرات جدی حتی در حوزه بهداشت و سلامت شهروندان باشد. استاد دانشگاه و فعال محیطزیست در گفتوگو با «وطنامروز» درباره رعایت حقوق حیوانات و مخاطرات سگگردانی در شهر گفت: هر موجود زندهای حق حیات دارد و نیازمند یک زندگی کیفی و غریزی است، بنابراین حقوق حیوانات به هر شکل ممکن باید رعایت شود به شرط اینکه لطمهای به زندگی بشر وارد نشود.
پیمان محمدزاده با بیان اینکه 19 آذرماه روز جهانی حقوق حیوانات است، گفت: در ایران قانون مدونی برای حمایت از حیوانات وجود ندارد. این خلأ را میتوان از نوع حضور حیوانات در شهر دریافت. متاسفانه به حیوانات خانگی بویژه سگها نگاه ابزاری میشود و گاه افراد برای نمایش خود از این حیوانات استفاده میکنند. این نمایش میتواند برای افرادی که در مجاورت آن قرار میگیرند خطرآفرین باشد یا ترس و واهمهای را برای آنان ایجاد کند. وی در پاسخ به این سوال که آیا با توسعه جوامع شهری دیگر نیازی به نگهداری از سگ وجود دارد یا خیر، گفت: استفاده از سگ و گربه در محیطهای روستایی رایج بوده و هست اما امروز بعضی با هدف پر کردن خلأهای عاطفی و نیازهای روحی و همچنین به دلیل فاصلهگیری از بچهآوری و... رو به نگهداری از این حیوانات آوردهاند.
فعال محیطزیست تاکید کرد: هرچند احساس داشتن به یک حیوان موضوع بدی نیست اما این رویکرد از هر نظر اشتباه است، چراکه چنین پدیدهای علاوه بر اجحاف در حق حیوانات، نارضایتیهایی را برای مردم نیز ایجاد میکند. حیوانات خانگی قربانی دستاندازی و بهرهکشی صنعت بیرحمانهای هستند که آنها را بازیچه تفنن و سرگرمی بشر کرده است.
وی تاکید کرد: یقینا پارکها و خیابانهای شهر به دلیل نوع طراحیای که دارند نمیتوانند پذیرای این حجم بالا از حیوانات باشند. از سوی دیگر قانون، ورود حیوانات به پارکها را منع کرده است ولی ما میبینیم این قانون تاکنون به اجرا درنیامده و مردم از این موضوع ناراضی هستند. محمدزاده ادامه داد: سگها نیاز به گردش در بیابان، استفاده از نور آفتاب و... دارند که محبوس کردنشان در خانههای محقر و آپارتمانی و قرار دادن آنها در مکان تاریک جفا به حال آنهاست. از طرفی نگهداری این حیوانات در منازل از نظر شرعی و دینی نیز به دلایل مختلف اشتباه است. علاوه بر این از حیث بهداشتی نیز سگها به دلیل بیماریهای انگلی، کنهها و ترشحات بزاقی میتوانند خطرآفرین باشند، بنابراین نگهداری و گرداندن سگها در محیطهای عمومی اقدامی نادرست است. وی با اشاره به اینکه متاسفانه با تغییرات ژنتیکیای که توسط انسان روی سگها رخ داد گونههای جدیدی از این حیوان شکل گرفته است که تا سالها قبل نمونهای از آنها دیده نمیشد، بیان داشت: باید به این نکته هم توجه کرد که نوع توجه به گونههای حیوانی از سوی انسان گاه زمینهساز از بین رفتن دیگر گونههای حیوانی میشود. برای مثال هماکنون توجه ویژهای به سگها و گربهها میشود که همین موضوع باعث ازدیاد موالید آنها شده و عملا با افزایش جمعیت آنها دیگر گونههای حیوانی با مخاطره روبهرو میشوند.
ارسال به دوستان
شناسایی ۱۷۶۶۴ بیمار جدید کرونا در کشور آمارمرگومیر تهرانیها 3برابر شد
جولان دلتا در تهران
چند روز است آمار مرگومیر در تهران افزایش یافته و شنیده شده میزان مرگومیر آقایان بیشتر از خانمها بوده است. متأسفانه هفته گذشته از ابتدا تا انتهای هفته ناگهان آمار مرگومیر تهرانیها بر اثر ابتلا به کرونا ۳ برابر شده است و 6 هزار بیمار بستری در بیمارستانها داریم. البته طبیعتاً بیماری ۲ هفته دیگر هم خودش را نشان میدهد و آمار مرگومیر بالاتر میرود. در روز جمعه هفته گذشته در تهران 95 نفر فوتی و در روز پنجشنبه 72 فوتی داشتیم. ظرف یک هفته آمار متوفیان چند برابر شد. ضمن اینکه این آمار برای مرگهایی است که در جواز دفن آنها تشخیص کرونا بوده است. برخی مواقع هم تشخیص قطعی نبوده و به نظر میرسد مجددا آمار مرگومیر در تهران ۳ رقمی شود. محسن هاشمی، رئیس شورای شهر درباره آمار روزانه قربانیان کرونا در تهران و تصویب موضوعات مختلف در صحن دیروز شورا توضیحاتی ارائه داد. وی افزود: متاسفانه به پیک پنجم کرونا رسیدیم که در حال رشد در تهران است و آمار قربانیان در تهران کمکم به مرز ۱۰۰ نفر در روز نزدیک میشود که نشان از عدم توجه به پروتکلهای بهداشتی و توصیههای دلسوزانه مبنی بر کنترل دورهمیها و فعالیتهای دورهمی دارد که منجر به فاجعه خیز پنجم شده است.
* شناسایی ۱۷۶۶۴ بیمار جدید کرونا در کشور
شمار مبتلایان و جانباختگان بیماری «کووید-19» در کشور همچنان روند افزایشی را طی میکند. روابط عمومی وزارت بهداشت دیروز اعلام کرد در شبانهروز گذشته ۱۷هزار و ۶۶۴ بیمار جدید «کووید-۱۹» در کشور شناسایی شدند و متاسفانه در این بازه زمانی ۱۶۵ بیمار نیز جان خود را به دلیل این بیماری از دست دادند. بر این اساس از ظهر روز شنبه تا ظهر دیروز یکشنبه ۲۰ تیرماه بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی ۱۷ هزار و ۶۶۴ بیمار جدید مبتلا به «کووید-۱۹» در کشور شناسایی شدند که هزار و ۸۲۱ نفر از آنها بستری شدند. متاسفانه طی این مدت ۱۶۵ بیمار «کووید-۱۹» جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری به ۸۵ هزار و ۸۵۹ نفر رسید. خوشبختانه تاکنون ۳ میلیون و ۲۵ هزار و ۹۱۱ نفر از بیماران، بهبود یافته یا از بیمارستانها ترخیص شدهاند. همچنین ۳ هزار و ۶۸۴ نفر از بیماران مبتلا به «کووید-۱۹» در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانها تحت مراقبت قرار دارند. در حال حاضر ۱۴۳ شهر کشور در وضعیت قرمز، ۱۸۶ شهر در وضعیت نارنجی و ۱۱۹ شهر در وضعیت زرد قرار دارند. بنا بر اعلام مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت بهداشت، تاکنون ۴ میلیون و ۶۹۳ هزار و ۱۷۴ نفر دوز اول واکسن کرونا و ۲ میلیون و ۱۴۴ هزار و ۶۴۸ نفر نیز دوز دوم را تزریق کردهاند و مجموع واکسنهای تزریق شده در کشور به ۶ میلیون و ۸۳۷ هزار و ۸۲۲ دوز رسیده است.
* درخواست وزیر بهداشت از نیروهای مسلح، سپاه و بسیج
ویروس جهش یافته دلتای کرونا این روزها سیستان و بلوچستان و خیلی از استانهای کشور را درگیر کرده است.
در این باره وزیر بهداشت با اشاره به آوارگانی که از کشور افغانستان وارد کشور میشوند، گفت: ما مجبوریم اردوگاههایی را داشته باشیم و بیماری را در این اردوگاهها زمینگیر کنیم. سعید نمکی در اجلاس مشترک روسای دانشگاههای علوم پزشکی کشور و فرماندهان سپاه استانهای سراسر کشور، گفت: باید سعی کنیم برای افراد آواره و سرگردانی که در این ناملایمات و ناهنجاریهای سیاسی و نظامی افغانستان به مرزهای ما پناه میآورند، آن طرف مرز یا این طرف مرز اردوگاههایی را تدارک ببینیم. از سازمانهای جهانی هم خیلی انتظار کمک نداریم، کمااینکه تا امروز نیز کمک درخشانی ندیدهایم. به هر حال این موردی است که باید بتوانیم مهربانانه اداره کنیم.
نمکی ادامه داد: از طرف دیگر عزیزان و کل نیروهای مسلح باید کمک کنند تا بتوانیم در زمینه مدیریت مرزها و عدم ورود افراد غیرمجاز بشدت مراقبت کنیم. مرزهای غرب و شمال غرب بشدت قابل کنترل است اما در مرزهای جنوب شرق و شرق به دلیل گستردگی و به این دلیل که آن طرف مرزبانی وجود ندارد، نه ما بلکه کشور همسایه هم بسیار آشفته است و مرزهایش به صورت ضربدری و شطرنجی در اختیار خودش نیست و به همین دلیل تمام بار بر دوش ما است که این هم مساعدتی است که عزیزان نیروهای مسلح و نیروی زمینی سپاه و بسیج و عزیزان ارتش، ناجا و مرزبانی باید به ما کمک کنند.
***
۳۰۰ هزار دوز واکسن «کوو ایران برکت» تحویل وزارت بهداشت شد
مدیر تولید واکسن «کوو ایران برکت» ضمن بیان اینکه مجموع واکسنهای تحویل شده از سوی ستاد اجرایی فرمان امام به وزارت بهداشت به ۷۰۰ هزار دوز رسید، گفت: ۳۰۰ هزار دوز جدید از واکسن کرونا را جهت تزریق عمومی تحویل وزارت بهداشت دادیم. حسن جلیلی افزود: در هفتههای گذشته نیز ۴۰۰ هزار دوز واکسن «کوو ایران برکت» تحویل وزارت بهداشت شده بود؛ به این ترتیب تعداد واکسنهای تحویل داده شده به ۷۰۰ هزار دوز رسید. مدیرعامل کارخانه شفافارمد خاطرنشان کرد: از ۲۵ خرداد و پس از صدور مجوز تزریق عمومی واکسن «کوو ایران برکت» توسط وزارت بهداشت، سرعت تولید نخستین واکسن ایرانی کرونا را افزایش دادیم و طبق برنامه تا پایان شهریور حداقل ۵۰ میلیون دوز از این واکسن را تولید خواهیم کرد. گفتنی است بنا بر اعلام وزارت بهداشت از هفته گذشته تزریق عمومی واکسن «کوو ایران برکت» در بسیاری از استانهای دارای وضعیت قرمز از جمله سیستانوبلوچستان، کرمان، بوشهر، لرستان، هرمزگان و قم آغاز شده است.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از حال و هوای بازار ارز در واپسین روزهای دولت دوازدهم
حواستان به بازار ارز هست؟
افزایش ۵ هزار تومانی قیمت دلار در ۲ ماه گذشته
بالا رفتن قیمت ارز در بازار طی هفتههای اخیر منجر به شکلگیری معاملات خاص در بازار ارز شده است. برخی، دلال ارز در سامانه نیما شدهاند و برخی به خرید کارت ملی برای دریافت ارز بیشتر رو آوردهاند. همه چیز دست به دست هم داده تا باز هم سوداگران در بازار ارز جان بگیرند.
اردیبهشت امسال بود که قیمت ارز در بازار در یک روند کاهشی به کانال 20 هزار تومان وارد شد و پیشبینی این بود قیمت به زیر ۲۰ هزار تومان هم برسد اما اینک با گذشته حدود یک ماه از برگزاری انتخابات، قیمت دلار در صرافیهای بانکی به کانال ۲۵ هزار تومان وارد شده و در مقابل، بازار آزاد هم در همین کانال و البته نزدیک به ۲۶ هزار تومان روند افزایشی خود را حفظ کرده است.
به نظر میرسد دولت در روزهای باقیمانده از عمر خود، دست از مدیریت بازار ارز برداشته، البته بانک مرکزی برای کنترل قیمت ارز همان سیاست نخنمای مداخله با قیمت حاشیه بازار و اعطای حدود 2 هزار و 200 دلار به هر کد ملی را پیگیری میکند؛ سیاستی که هیچگاه غیر از توزیع رانت برای عدهای قلیل، دستاورد دیگری نداشته است. محدود بودن صرافیهایی که ارز دولتی توزیع میکنند، در کنار مشخص نبودن زمان عرضه آن باعث شده است تنها افراد معدودی از این رانت باخبر باشند و در نهایت نتیجه آن، صرفا تعمیق سوداگری و سفتهبازی شود.
این فضا تنها حاکم بر بازار اسکناس ارز نیست و در بخش حوالهها نیز که بازارساز میتواند نقش پررنگی را ایفا کرده و در حوزه واردات کشور، زمینه را برای ورود کالاهای اساسی، تجهیزات و ماشینآلات بیشتر فراهم کند، اوضاع بهتر از این نیست. هماکنون اختلاف قیمت ارز در سامانه نیما با بازار آزاد بشدت افزایش یافته و صفهای مجازی طولانی در این سامانه برای دریافت ارز تشکیل شده است؛ ضمن اینکه اختلاف حدود ۱۵ درصدی نرخ نیما و بازار آزاد ممکن است خطاها را در اختصاص صحیح ارز از سوی واردکنندگان بیشتر کرده و سودای فروش ارز در بازار از یک سو و بیشاظهاری از سوی دیگر را جانی دوباره ببخشد.
یک منبع آگاه در نظام بانکی در این باره به مهر گفت: دولت بخشنامهای را در راستای استفاده از ارز صادراتی برای واردکنندگان صادر کرده بود که متأسفانه معاونت ارزی بانک مرکزی آن را زیر پا گذاشته است؛ به همین دلیل هر روز با تعداد زیادی از واردکنندگانی مواجه هستیم که قدرت استفاده از ارز صادراتی را ندارند، چرا که مجدد بانک مرکزی پروندههای ارزی را تایید نمیکند تا ضمن هموار شدن مسیر واردات کالاهای اساسی و تجهیزات تولید، صادرکنندگان هم بتوانند با سهولت رفع تعهد ارزی کرده و ارز صادراتی را به چرخه تجارت کشور بازگردانند.
وی توضیح داده است: هماکنون صفهای طولانی از درخواست ارز از سوی واردکنندگان در سامانه نیما شکل گرفته و نشان میدهد بانک مرکزی استراتژی مشخصی ندارد و به رغم اینکه در آمار اعلام میکند عرضه ارز در سامانه نیما افزایش یافته اما عملا واردکنندگان دسترسی به این ارزها ندارند، چرا که پروندههای تخصیص ارز آنها تایید نمیشود. البته این موضوع را مهرداد جمالارونقی، معاون فنی گمرک هم چندین بار تایید کرده است. وی در گفتوگوهای متعدد با رسانه ملی عنوان کرده است امکان صادرات در مقابل واردات وجود ندارد.
همانطور که در جدول هم مشاهده میشود، از ۹ خرداد تا ۹ تیر قیمت دلار سامانه نیما از ۲۰ هزار و ۴۳۳ تومان به ۲۱ هزار و ۶۸۳ تومان رسیده است که ۱۲۵۰ تومان رشد را نشان میدهد.
در عین حال قیمت دلار صرافیهای بانکی نیز در همین مدت از ۲۳ هزار و ۷۹۴ تومان به ۲۴ هزار و ۸۹۶ تومان رسیده است که این یعنی یکهزار و ۱۰۲ تومان رشد. قیمت دلار در بازار آزاد هم از ۲۴ هزار و ۱۰۰ تومان به ۲۵ هزار و ۳۰۰ تومان در این بازه زمانی رسیده که نشانگر ۱۲۰۰ تومان رشد است.
همچنین از ۹ تیر که اکبر کمیجانی رسماً با حکم رئیسجمهور به عنوان رئیس کل جدید بانک مرکزی تعیین شد تا ۱۶ تیر قیمت دلار در سامانه نیما از ۲۱ هزار و ۶۸۳ تومان به ۲۲ هزار و ۴۰۷ تومان رسیده که ۷۲۴ تومان رشد را نشان میدهد. در این میان قیمت ارز صرافیهای بانکی از ۲۴ هزار و ۸۹۶ تومان به ۲۴ هزار و ۵۱۴ تومان رسیده که ۳۸2 تومان کاهش را به ثبت رسانده است؛ ضمن اینکه نرخ دلار در بازار آزاد نیز از ۲۵ هزار و ۳۰۰ تومان به ۲۵ هزار تومان کاهش یافته است. با این اوصاف شایسته است در روزهای پایانی دولت، مسؤولان بانک مرکزی برنامه منسجمی را برای مدیریت بازار داشته باشند تا خاطرات تلخ چند سال اخیر بویژه دوره همتی تا حدودی از ذهن مردم پاک شود.
ارسال به دوستان
مقامات غربی که این روزها مشغول پروندهسازی حقوق بشری علیه ایران هستند، در سیرک مجازی منافقین تروریست شرکت کردند!
شرم حقوق بشر در پاریس
نقد رفتار دوگانه غرب در قبال حقوق بشر در گفتوگو با فؤاد ایزدی، ابراهیم عزیزی و رضا صدرالحسینی
گروه سیاسی: اجلاس سالانه گروهک تروریست منافقین با مشارکت جمعی از سیاستمداران سابق و فعلی آمریکایی و اروپایی از روز شنبه ۱۹ تیر به مدت ۳ روز به طور مجازی در حال برگزاری است.
به گزارش «وطنامروز»، سازمان منافقین که این روزها پس از اخراج از عراق، حیات نباتی خود را در کمپی در آلبانی پی میگیرد، با کمکهای مالی آمریکا، محافل صهیونیستی و برخی حکومتهای ارتجاعی در منطقه، نشستهای سالانهای را به منظور زنده نشان دادن خود برگزار میکند و برای این اقدام، هزینههای گزافی را صرف اجاره کردن هوادار و پرداخت پول به سخنرانان این گردهمایی که مقامات سابق آمریکایی و اروپایی هستند و وجه بارز آنها، دشمنی آشکار با ایران و مردم کشورمان است، میکند. این مقامها طی سالهای گذشته با حضور در اجلاسیههای گروهک نفاق برای یک ساعت سخنرانی مبالغی بین 50 تا 150 هزار دلار دریافت کردهاند.
این نشست طی سالهای گذشته با روی دادن برخی رخدادها در آن، بیشتر دستمایه طنز و تمسخر افکار عمومی قرار گرفته و از سوی دیگر رسوایی مضاعفی برای گروهک منافقین به بار آورده است؛ از حضور ترکی الفیصل، رئیس سابق سازمان اطلاعات سعودی گرفته که در یکی از این نشستها در گافی بزرگ از مرگ «مسعود رجوی» سرکرده این گروهک خبر داد تا حضور جان بولتون، سیاستمدار جنگطلب آمریکایی در دولتهای بوش پسر و ترامپ در نشست سال 96 این گروهک که وعده داد سال آینده با اعضای گروهک منافقین در میدان آزادی تهران جشن خواهد گرفت(!).
همچنین اجلاسهای سالانه این گروهک در شرایطی برگزار میشود که موضوع اجارهای بودن هواداران در این نشستها همواره مورد توجه رسانههای جهانی قرار گرفته است تا جایی که روزنامه انگلیسی گاردین سال ۱۳۹۷ درباره نشست گروهک منافقین در پاریس نوشته بود بخش زیادی از حاضران اتباع اروپای شرقی و پناهجویان سوریای بودند که با وعده سفر توریستی رایگان به پاریس، به محل برگزاری این تجمع منتقل شده بودند. همچنین اجاره دانشجویان خارجی مقیم فرانسه، تور یک روزه برای شهروندان سایر کشورهای اروپایی و پرداخت پول و یک وعده غذا به بیخانمانهای پاریس، از دیگر اقدامات گروهک تروریست نفاق طی سالهای گذشته برای خرید و اجاره هوادار بوده است.
با این حال همایش امسال این گروهک در فضایی آغاز به کار کرد که یک روز قبل از آن، روزنامه «واشنگتنتایمز» گزارش داد گروهی از نمایندههای هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در کنگره آمریکا جزو شرکتکنندگان در نشست مجازی چند روز آینده گروهک منافقین خواهند بود.
بر این اساس، «کوین مککارتی» رهبر حزب جمهوریخواه در مجلس نمایندگان آمریکا و «باب منندز» رئیس دموکرات کمیته روابط خارجی مجلس سنا جزو کسانی بودند که طبق این گزارش، در همایش این گروهک تروریستی سخنرانی کردند. «کوری بروکر» و «جین شاهین»، ۲ عضو دموکرات مجلس سنا به همراه «ریک اسکات» و «جان کورنین» اعضای جمهوریخواه این مجلس نیز دیگر حاضران در این نشست خواهند بود.
حضور ۳۰ سناتور آمریکایی از هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در این نشست خط پایانی بر نگاه غربگرایان ایرانی در تقسیمبندی آمریکای خوب و بد است. حضور رابرت منندز دموکرات و رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا در نشست گروهک ضد ایرانی منافقین، همزمان با مذاکرات وین برای احیای برجام در دولت دموکرات فعلی ایالات متحده، اقدام مخربی از سوی تهران شمرده خواهد شد.
ویژهترین میهمان امسال گروهک منافقین را اما باید مایک پمپئو دانست. او از سخنرانان نخستین روز اجلاس بود که با اهانتهای فراوان به مردم و کشور ایران خواستار تشدید تروریسم اقتصادی علیه مردم ایران شد.
پمپئو به عنوان وزیر خارجه دولت ترامپ و رئیس سابق سازمان جاسوسی سیا، از معماران فشار حداکثری دولت ترامپ با تحریم دارو و اقلام بشردوستانه علیه شهروندان ایرانی، پدرخوانده تروریستها محسوب میشود. پمپئو همچنین از مشارکتکنندگان و بانیان اصلی ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و همراهانش در خاک عراق محسوب میشود. ترور فرماندهان نظامی و مقامات رسمی یک کشور مستقل عضو سازمان ملل متحد توسط دولتی دیگر، مصداق بارز تروریسم دولتی و نقض آشکار موازین حقوق بشر به شمار میرود.
از سویی چند تن از وزرای سابق اروپایی از جمله وزرای خارجه سابق فرانسه، ایتالیا و لهستان و وزرای جنگ سابق انگلیس و فرانسه نیز در افتتاحیه نشست منافقین علیه مردم ایران سخنرانی کردند.
تد کروز از سناتورهای جنگطلب و ضد ایرانی جمهوریخواه نیز از دیگر سخنرانان اجلاس گروهک منافقین خلق بود. این سناتور ایالت تگزاس در سخنان خود، از اقدامات تروریستی علیه مردم ایران حمایت کرد. کروز در چند موضعگیری خود خواستار پلیسی کردن و کنترل شدید محلات مسلماننشین و جامعه مسلمانان آمریکا شده است.
«تام تیلیس» سناتور ایالت کارولینای شمالی نیز از دیگر سخنرانان آمریکایی این نشست مجازی بود. تیلیس در سخنرانی خود خواستار ایجاد آشوب و اغتشاش در ایران و بر هم زدن امنیت مردم ایران شد. تیلیس از جمله سناتورهای آمریکایی است که در مقاطع مختلف به دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا برای تشدید تروریسم اقتصادی علیه مردم ایران و تحریم کل بخش مالی کشور ما و جلوگیری از ورود غذا و دارو به ایران نامه نوشته بود.
«استفان هارپر» نخستوزیر پیشین کانادا نیز که رابطه نزدیکی با تروریستهای منافق دارد و پای ثابت همایشهای سالانه گروهک ضد ایرانی منافقین است، امسال هم در اجلاسیه این گروهک به ایراد سخنرانی پرداخت و علیه مردم ایران و رئیسجمهور منتخب لفاظی کرد.
هارپر که در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نخستوزیر کانادا بود، در این مدت همراه با روسای سایر رژیمهای غربی از جمله آمریکا، خصمانهترین مواضع را علیه مردم ایران اتخاذ کرد. اواسط سال ۹۱ بود که دولت کانادا به دستور هارپر به صورت یکجانبه و به بهانه حمایت از همجنسبازان(!) روابط خود با تهران را قطع کرد و بدین ترتیب سفارت کانادا در ایران تعطیل شد.
به گزارش «کانادا پرس»، هارپر در این نشست با اتهامزنی به جمهوری اسلامی، از کشورهای جهان خواست از همکاری با دولت جدید ایران دوری کنند.
اظهارات جدید هارپر در کنفرانس سالانه منافقین با موضوع «اجلاس جهانی ایران آزاد» مطرح شد و بیست و دومین نخستوزیر کانادا در این اجلاس ضدایرانی پیروزی حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری ایران را نشانهای از تشدید افراطگرایی در ایران توصیف کرد. هارپر در بخشی از سخنان خود با توهین به هر دولتی که با دولت رئیسی همکاری کند، ادامه داد: «شرم بر هر دولتی در جهان که بنشیند و سعی کند درباره هر موضوعی با دولت تحت ریاست ابراهیم رئیسی مذاکره کند».
وقاحت و گزافهگوییهای نخستوزیر سابق کانادا علیه ایران در حالی است که کشورش این روزها با یک فضاحت تاریخی و رسوایی حقوق بشری روبهرو است و در هفتههای اخیر کشف ۲ گور جمعی حاوی اجساد صدها کودک بومی کانادایی، فصلی تاریک از نسلکشی در تاریخ این کشور را در مرکز توجهات قرار داده است. کشف بقایای ۷۵۱ جسد که اغلب آنها کودک بودهاند، در فاصله کمتر از یک ماه از کشف گور جمعی حاوی بقایای اجساد ۲۱۵ کودک بومی در مدارس شبانهروزی ۲ استان غربی کانادا، تنها یافتههایی تلخ از تاریکترین فصل تاریخ کاناداست.
***
دفاع آمریکاییها از حقوق بشر بیشتر شبیه طنز است
دکتر فؤاد ایزدی*: اخیرا در خبرها دیدیم که کنفرانس ۳ روزه منافقین به صورت مجازی در حال برگزاری است. نکته مهم در کنفرانس مذکور این بود که برخی مقامات سابق و فعلی و نمایندگان کنگره آمریکا از هر ۲ طیف جمهوریخواهان و دموکراتها در این اجلاس حضور داشتند. با توجه به این اتفاق باید گفت اینکه آمریکاییها مدافع حقوق بشر هستند بیشتر شبیه به یک طنز است. شواهد بسیاری نشان از این دارد که آمریکاییها کوچکترین اعتقادی به حقوق بشر ندارند و کسی در دنیا نیست که باور کند آمریکاییها معتقد به حقوق بشر هستند؛ جز برخی چهرههای غربزده در کشور ما که وظیفه آنها تطهیر آمریکاست.
شاهد بودیم در این کنفرانس نیز مقامات آمریکایی با دیدگاههای ظاهرا متفاوت از سخنان ضدایرانی دست برنداشتند. آمریکاییها سالهاست علیه ایران کار میکنند، اگر آمریکا در کنفرانس منافقین نباشد باید تعجب کرد، سابقه ضدایرانی مسؤولان آمریکایی گسترده است و همواره از هر فرصتی برای ضربه زدن به مردم ایران استفاده کردهاند. از سوی دیگر منافقین ابزار مناسبی برای ضربه زدن به مردم ایران هستند و فعالیتهای تروریستی گستردهای در کشور دارند. به طور کلی آمریکاییها به دلیل اینکه حامی تمام تروریستها در دنیا هستند لاجرم باید در مجموعه منافقین حضور پیدا کنند و حضور دارند.
آمریکاییها از یک سو بیان میکنند که به دنبال راهحل در وین هستند و از سوی دیگر مقامات آمریکایی در همین کنفرانس منافقین بیان کردند که باید فشار اقتصادی بر ایران تشدید شود، این دوگانگی رفتار برای ما درسی مهم دارد و آن درس این است که آمریکاییها دشمن مردم ایران هستند. در مذاکرات وین هم که تا به امروز دشمنی کردند و مشکل ایجاد کردند که قاعدتا باید یک بصیرتی در مسؤولان کشور و نخبگان سیاست خارجی کشور ایجاد کند و آمریکا را آنگونه که هست بشناسند نه آنگونه که در ذهنشان وجود دارد. اینکه رئیسجمهور ادعا کند آمریکاییها به وین آمدند که توبه کنند نشان میدهد متأسفانه ظاهرا برخی مسؤولان بعد از 40 سال کار کردن در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی شناختی از دنیای حقیقی به دست نیاوردهاند.
سایر کشورها نیز به تجربه ایران نگاه میکنند که تجربه مهمی است و میبینند که ما در 40 سال گذشته چه کردیم و آمریکاییها چه اقداماتی علیه ایران انجام دادند و دقیقا به همین دلیل در حال حاضر رفتار و عملکرد آمریکا علیه ایران در حال مطالعه است.
* عضو هیأت علمی دانشگاه تهران ***
تبلور رفتار دوگانه آمریکا
دکتر ابراهیم عزیزی*: حقوق بشر آمریکاییها و منافقین بیشتر شبیه یک بازی خیمهشببازی است. آمریکاییها و منافقین بیش از این روسیاه و شرمنده آحاد بشریت هستند، بویژه منافقین که روی تمام جنایتکاران عالم را سفید کردند. به نظر میآید افراد، جریانها و سازمانهایی که دستشان به خون بیگناهان آلوده است و جنایتهای بیشماری علیه بشریت انجام دادهاند، نمیتوانند ادعای حقوق بشر داشته باشند. اگر قرار باشد آمریکاییها ادعای حقوق بشر کنند، بهتر است ابتدا حقوق بشر را در آمریکا مورد توجه قرار دهند و حقوق از دست رفته مردم آمریکا را به آنان برگردانند. حضور آمریکا در کنفرانس منافقین یک شو و رفتار مضحک سیاسی است. سزاوار است آمریکاییها ابتدا این همه جنایت علیه بشریت و نقض حقوق بشر در افغانستان، فلسطین، سوریه و بمباران مدارس ابتدایی، بیمارستان و کودکستان را پاسخ دهند، بعد ادعای حقوق بشر کنند.
آمریکاییها همیشه از یک رفتار دوگانه استفاده کردند؛ در افکار عمومی خودشان را صلحطلب و حامی کشورها، جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی معرفی میکنند ولی در عمق رفتارشان تماما عکس آنچه میگویند عمل میکنند. اظهارات وزیر سابق خارجه آمریکا که اعلام کرده باید تحریمها را علیه ایران تشدید کرد، نشانهای از رفتار دوگانهای است که سالهاست شاهدش هستیم. ما بارها به تیم دیپلماسی کشور گفتیم نباید به آمریکاییها اعتماد کنید. آمریکاییها مستقیم و غیرمستقیم مذاکره میکنند و از سوی دیگر دست به تحریم میزنند. لذا نباید از آمریکاییها غیر از این انتظار داشته باشیم و اگر جریانی در داخل کشور گمان کند که آمریکاییها تمایلی به پیشرفت و آبادانی و رشد کشور دارند، یک خیال خام و واهی است. آنچه مسلم است اینکه آمریکاییها همیشه این رفتار دوگانه را داشتند و علیه نظام اسلامی و ملت شجاع ایران همیشه اقدامات جنایتکارانه خود را به اجرا گذاشتند و امروز هم در قالب مذاکره مستقیم یا با واسطه اروپاییها یک بازی را نشان میدهند اما در میدان عمل باز فشار، تحریم و سایر رفتارهایی را شاهدیم که برگرفته از روحیه خباثتآمیزشان است. کسانی که دل درگرو آمریکاییها دارند و به آنان امید بستند، بهتر است رفتارهای ترامپ و بایدن را خوب رصد کنند. از ابتدا هم گفتیم که آبشخور اوباما، جان کری، ترامپ، پمپئو و جو بایدن یکی است و همه تحت فشار لابیهای صهیونیستی اداره میشوند. بدون شک تا زمانی که این جریان حق و باطل روبهروی هم باشند، باید بر اساس یک وظیفه دینی و اعتقادی و انقلابی در جبهه حق ثابتقدم ماند.
* عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ***
موضوع حقوق بشر در غرب با تناقض آشکار روبهرو است
دکتر رضا صدرالحسینی*: سابقه اقدامات تروریستی جریان نفاق در ایران بیشتر به این دلیل مورد توجه کشورهای غربی قرار دارد که به تصور آنها این گروه توانایی دارد نظام اسلامی را به تغییر رفتار و براندازی نزدیک کند. بر این اساس به رغم شعارهای حقوق بشری که غربیها سر میدهند، به طور مثال در سالهای گذشته فرانسه به عنوان به اصطلاح مهد آزادی، به طرق گوناگون از جمله اختصاص امکانات و در اختیار گذاشتن محافظت پلیس، از این جریان خطرناک تروریستی حمایت کرده است. امسال به دلیل مسأله کرونا، شکل برگزاری اجلاس از حضوری به وبینار تغییر یافت. به همین دلیل نمایندگان بیشتری از کشورهای اروپایی و آمریکایی در این مراسم شرکت کردند. گاهی اوقات گفته میشود برخی سیاسیون غربی و عربی که در این اجلاسها شرکت میکنند، در حال حاضر مناصب سیاسی ندارند اما باید دقت کرد در واقع امر مایک پمپئو به عنوان مشاور امنیتی دولت آمریکا، چندین سال در این اجلاس شرکت میکرد. امسال نیز در این وبینار 25 نفر از مقامات کنونی آمریکا و تعدادی از مقامات سابق و کنونی کشورهای دیگر مثل کانادا و اسلوونی شرکت کرده و به ایراد سخن پرداختند. واقعیت امر این است که موضوع حقوق بشر و تروریسم در دیدگاه غرب با یک تناقض آشکار روبهرو است؛ از یک طرف شعار مبارزه با تروریسم میدهند و از طرف دیگر حمایت از تروریسم در دستور کار آنان قرار دارد. این کشورها به این وسیله مخالفت رسمی خود را با جمهوری اسلامی ایران اعلام میکنند. از این رو وزارت امور خارجه باید نسبت به این مساله واکنشهای مناسبی انجام دهد. اخیرا شاهدیم برخی کشورهای غربی کمر بستهاند تا دولت جدید ایران را در موضوعات حقوق بشری با چالش روبهرو کنند. یکی از مهمترین ابزارها برای مقابله با این رفتارها در قبال مسأله حقوق بشر ایران، ابزار رسانه برای نشان دادن چهره مزورانه کشورهای غربی است. به طور مثال باید افشاگری کنیم که بخش قابل توجهی از مقامات شرکتکننده در جلسات منافقین، از آنان پول دریافت کردهاند. پمپئو این موضوع را هم در گفتار و هم در کتاب خاطرات خود بیان کرده است. قطعا دیگر اعضای شرکتکننده نیز از این مساله مستثنی نیستند. بنابراین رسانه مهمترین ابزاری است که با استفاده از آن میتوان در افشای حمایت از تروریسم توسط کشورهای غربی و عدم رعایت حقوق بشر توسط آنان، اقداماتی انجام داد. البته تنظیم روابط خارجی با کشورهایی که با دشمنان خونآشام و تروریست جمهوری اسلامی، ارتباطات کاملا روشن و مشخصی دارند، میتواند اقدامی موثر برای کاهش همکاری کشورهای غربی و گروهک تروریست نفاق باشد.
* تحلیلگر مسائل سیاسی
ارسال به دوستان
ناگفتهای از انتقال موشک به حزبالله در جنگ ۱۶ روزه
روایت ولایتی از «احمد جبریل»
گروه سیاسی: علیاکبر ولایتی، وزیر اسبق امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی در امور بینالملل که سابقه دوستی چندین ساله با مرحوم احمد جبریل داشته است در گفتوگویی تفصیلی با خبرگزاری تسنیم به بیان برخی خاطرات خود از وی و ابعاد شخصیتی این مبارز لبنانی پرداخت.
ولایتی در بیان ابعاد شخصیتی جبریل با اشاره به گرایشهای شخصیتی او، گفت: «مرحوم احمد جبریل در ابتدا گرایش کمونیستی داشت و اصلا معلم کمونیسم میان فلسطینیها بود ولی با انقلاب ایران، درون او نیز انقلابی پدید آمد و به اسلام پیوست و من معتقدم ایشان شیعه بود. او در جمع عدهای از علما که ظاهرا به عرفات هم نزدیک بودند، گفته بود «من مسلمان شدهام ولی نه اسلام شما، بلکه اسلام امام خمینی». آدم صریحی هم بود و جزو یاران و حامیان همیشگی جمهوری اسلامی محسوب میشد، بعداً هم که حزبالله تشکیل شد، از آنها حمایت کرد، اساساً هر حرکت اسلامی که در منطقه رخ میداد، احمد جبریل حامی آن بود».
وی در ادامه با بیان خاطرهای از نقش جبریل در تقویت نظامی حزبالله لبنان در حاشیه جنگ 16روزه اظهار داشت: «اسرائیل سال 1982 جنگی را شروع کرد و تا بیروت هم آمد. ابتدا تشکیلات امل که امام موسی صدر آن را پایهگذاری کرده بود و نیروهای شیعه و مخلص عضو آن بودند، با صهیونیستها مقابله کردند و بعد هم که نیروهای انقلابیتر رفتند و حزبالله را تشکیل دادند. بنده و افرادی نظیر مرحوم آقای محتشمیپور، مرحوم آقای شیخالاسلام، آقای اختری سفیر سابقمان در سوریه و دیگران از روز اول در جریان تشکیل حزبالله بودیم و این دوستان زحمت بسیار کشیدند. ما دیدیم همه وزرای خارجه غربی به حمایت از اسرائیل برخاستند تا حزبالله را از بین ببرند. بنده مأمور شدم در دمشق مستقر شوم و هر کاری که میتوانم بکنم، 9 روز آنجا بودم، یک روز هم به مراکش رفتم و با ملک حسن دیدار کردم و از او خواستم کاری بکند. در آن زمان هر کس میخواست کاری را از پیش ببرد به دیدن ما میآمد. آن موقع صهیونیستها از طریق جاسوسهایشان فهمیده بودند حزبالله 1000 موشک کاتیوشا دارد و روزی 100 موشک هم شلیک میکند. آنها صبر کردند تا بعد از 10 روز، موشکهای حزبالله تمام شود ولی حزبالله در روز یازدهم هم 100 موشک دیگر شلیک کرد و روز دوازدهم و همینطور تا روز شانزدهم که اسرائیل بالاخره دستانش را بالا برد. کسی شاید پشتصحنه این را نداند که این موشکها از کجا میآمد، همه آنها را احمد جبریل به حزبالله داد، انبارهایش را به روی حزبالله باز کرد و گفت «هر چقدر میخواهید بردارید». ولایتی با بیان اینکه جبریل دیدارهای مکرری با رهبر انقلاب داشت، گفت: «احمد جبریل به راهی که میرفت اعتقاد داشت و میدانست چه میکند و راه نجات فلسطین را در تبعیت از رهبری میدید. نقش ایران هم در حمایت از مقاومت یک نقش ویژه است، شما دیدید که شخصیت برجستهای مانند آقای هنیه صراحتاً بعد از جنگ 12روزه اخیر گفت: «همه آنچه به ما کمک شد از طرف جمهوری اسلامی ایران بود و لاغیر». او گفت: «کشورهایی مثل قطر و مصر تنها برای میانجیگری آتشبس جلو آمدند ولی ایران بود که به ما کمک کرد». بسیاری از مجموعههای مبارزان فلسطینی چه در غرب رود اردن، چه در غزه و چه در اردوگاهها به نوعی خودشان را منتسب به جمهوری اسلامی میدانند و بخش مهمی از این مساله مدیون احمد جبریل است. خیلی روی موضوع ایران حساس بود و اگر گاهی دشمنان جمهوری اسلامی به موضوعی که خلاف انتظار از ایران بود دامن میزدند، بلافاصله تماس میگرفت تا مطمئن شود».
ارسال به دوستان
خروج از افغانستان؛ یادآور خاطره افتضاح سایگون
فرزانه دانایی: در روزهای ابتدایی ماه جاری میلادی و روز قبل از برگزاری مراسم سالانه روز استقلال آمریکا، خبرنگاری از جو بایدن درباره وضعیت افغانستان پس از خروج نیروهای نظامی آمریکا پرسید. بایدن از این سوال آن هم در شب جشن استقلال آشفته شد و پاسخ داد: «مرد! من میخوام درباره چیزهای شاد صحبت کنم!» علت اعتراض بایدن کاملا مشخص است. او کاملا از این سوال آشفته بود زیرا نمیخواست درباره یک شکست بزرگ در سیاست خارجی آمریکا که 20 سال هم به درازا کشیده بود، در شب جشن استقلال آمریکا صحبت کند.
آمریکا در 20 سال گذشته حدود 2 تریلیون دلار در افغانستان هزینه کرد؛ هزاران نفر از افراد خود را در این جنگ -که طولانیترین جنگ تاریخ آمریکاست- از دست داد و تعداد زیادی از خانوادههای افغانستانی را نیز عزادار کرد و در نهایت به این نتیجه رسید این کار آنطور که رسانههای آمریکایی بیان کردند، «ماجراجوییای تأسفبار» بود و هیچ فایده دیگری نداشت.
بهانه حمله به افغانستان حضور القاعده در این کشور بود؛ سازمانی که شکلدهنده حملات 11 سپتامبر به برجهای تجارت جهانی نیویورک بود. بعد از 20 سال، القاعده هنوز هم در افغانستان حضور دارد. رهبران این گروه به ترتیب در عملیاتهای پرهزینه کشته شدند اما این گروه هیچگاه به طور کامل در این کشور از بین نرفت. هدف اصلی دولت بوش از بین بردن این گروه و حلقههای تروریستی موجود در این کشور بود. حمله به افغانستان اگر چه تا حدی آنها را ضعیف کرد اما احساسات ضدآمریکایی را به قدری افزایش داد که حالا گروههای ضعیف دیگری مانند طالبان نیز با شعارهای ضدآمریکایی و عملکرد خود ضد نیروهای آمریکایی، در حال گرفتن بخش مهمی از خاک این کشور و تسلط بر اوضاع سیاسی و نظامی آن هستند. طالبان ـ آنطور که رسانههای آمریکایی هر روز گزارش میدهند و نمودارهای گرافیکی منتشر میکنندـ در حال گرفتن بسیاری از مناطق افغانستان است و تقریبا نیمی از آن را گرفته است. حضور نیروهای طالبان در شهرها و ولسوالیهای مختلف افغانستان این بار برخلاف سالهای قبل از 11 سپتامبر، با زور و کشتار نیست؛ رؤسای قبایل در مذاکره با نیروهای طالبان، براحتی از نیروهای آنها استقبال میکنند و کنترل شهرها را به دست آنها میسپارند. اگر طالبان قرار بود این بار نیز با کشتار و خونریزی وارد شهرها و روستاهای مختلف این کشور شود، باید موجی از پناهندگان و آوارگان در افغانستان ایجاد میشد و هر روز آماری از کشتهشدگان و مفقودشدگان منتشر میشد اما اخبار مربوط به این روزهای گسترش حوزه قدرت و نفوذ طالبان در افغانستان خالی از هر نوع کشتار گسترده است. همراهی بخش زیادی از مردم افغانستان با این گروه، نتیجه عملکرد 20 ساله آمریکا در این کشور است. در عین حال عدم مقبولیت دولت غربگرا در کابل نیز نشاندهنده اشتباه بودن سیاستهای آمریکا در اعمال زوری دموکراسی در افغانستان است.
طالبان این روزها با همسایگان افغانستان در حال رایزنی و گفتوگوی دیپلماتیک است. این گروه پای میز مذاکره با دولت مرکزی نیز حضور دارد و در حال رایزنی و مذاکره برای رسیدن به توافق با دولت است. طالبان سال 2021 نمیخواهد حکومت جدیدی را برای افغانستان طراحی کند و به زور آن را اجرایی کند، تنها سهمش را از قدرت میخواهد و حالا با پیشرویهای گسترده در مناطق مختلف این کشور و انجام مذاکرات رسمی با دولت مرکزی و در عین حال اطمینان دادن به کشورهای همسایه درباره تأمین امنیت مرزها، به خوبی در راه رسیدن به قدرت تمام در این کشور است.
نگاهی به همه این مسائل نشان میدهد چرا بایدن نمیخواست به سوالی درباره میراث آمریکا در افغانستان پاسخ دهد، زیرا این میراث برای آمریکا چیزی جز ذلت و خواری و در عین حال شکست مفتضحانه بعد از 20 سال تلاش نیست. به همین دلیل است که اولویتها و اهداف درباره حمله به افغانستان هر روز در حال تغییر است. جورج بوش در زمان حمله به افغانستان، بردن دموکراسی به این کشور و پایان دادن به تروریسم را هدف اصلی عنوان کرد. حالا بایدن مقابل دوربین خبرنگاران به صراحت بیان میکند هدف آمریکا نه دولت- ملتسازی در افغانستان بوده و نه حتی تشکیل دادن دموکراسی در این کشور!
این روزها پیشبینی رسانهها و تحلیلگران آمریکایی از آینده افغانستان و همچنین رابطهاش با آمریکا در بهترین حالت این سناریو است: آمریکا به حمایت اطلاعاتی و نظامی خود از دولت مرکزی ادامه میدهد و هر از گاهی نیز مقرهای طالبان یا گروههای مخالف دولت مرکزی را هدف قرار میدهد تا دولت غربی همچنان بر بخش کوچکی از افغانستان یعنی کابل و برخی شهرهای نزدیکش حکومت کند و در آرایش جدید قدرتهای سیاسی در این کشور، دولت مرکزی نیز محلی از اعراب داشته باشد. با این حال این سناریو شانس کمی برای پیروزی دارد.
نگاهی به رسانههای آمریکایی البته نشان میدهد غیر از دغدغه درباره شکست آمریکا در جنگ 20 ساله، دغدغهها و نگرانیهای دیگری نیز مطرح است. رسانههای آمریکایی همراه با حزب دموکرات نیز زبان به انتقاد از بایدن و سیاستش گشودهاند و گفتهاند خالی کردن عرصه، احتمالا باعث میشود ایران، روسیه، چین و هندوستان یا حتی پاکستان و ترکیه نفوذ و بروز خود در این کشور را بیشتر کنند. مهمترین مساله در این باره برای آمریکاییهایی که حالا رو به جنگ سرد با چین آوردهاند، مساله نفوذ چین در افغانستان و بعد از آن نفوذ روسیه در این کشور است؛ مسالهای که از زمان اشغال افغانستان به دست نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در سال 1979 همیشه باعث نگرانی آمریکاییها میشد اما این بار به نظر میرسد دولت ایالاتمتحده آنقدر زیر بار فشار تلفات نظامی و هزینههای حضور در این کشور است که دیگر اهمیتی به موضوعات حاشیهای اینچنینی در افغانستان نمیدهد. شاید منطق بایدن در این باره منطق قابل توجیهی برای خانوادههای آمریکایی باشد: «آیا شما حاضرید دختران و پسران خود را برای جنگ به افغانستان بفرستید؟» این شعاری است که در سالهای آخر حضور آمریکا در ویتنام نیز بارها از رسانهها و مردم شنیده شده بود؛ درست آنجا که سربازی اجباری برای آمریکاییها دیگر پاسخگوی نیاز به حضور در ارتش نبود و مردم به بهانههای مختلف از ثبتنام برای ارتش یا خدمت سربازی سر باز میزدند. دادگاه تاریخی مرحوم «محمدعلی کلی» بوکسور آمریکایی و دلایل او برای فرار از خدمت در ویتنام، به بسیاری از سوالات درباره افغانستان نیز پاسخ میدهد: «مهمترین علت برای خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان، مخالفت داخلی مردم آمریکا با ادامه این جنگ است؛ همان مسالهای که یک بار مردم شهرهای مختلف آمریکا را در دهههای 60 و 70 میلادی برای مخالفت با جنگ ویتنام به خیابانها کشاند». تعدادی از رسانهها خروج آخرین نیروهای آمریکایی از افغانستان و تلاش برای خارج کردن مترجمان افغانستانی از این کشور را با روزهای آخر خروج آمریکا از ویتنام مقایسه میکنند و مرتباً افتضاح رخ داده در سایگون را با عملیاتهای خروج از بگرام مقایسه میکنند. در این باره به نظر میرسد حق با بایدن باشد. دیگر کسی حاضر نیست در جنگهای بیپایان آمریکا که با شکست نیز همراه میشود، حضور داشته باشد.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطنامروز» با محسن اسلامزاده کارگردان مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی»
زندگی میان بحران
عباس اسماعیلگل: محسن اسلامزاده، مستندساز مطرح جدیدترین اثرش را با عنوان «زندگی میان پرچمهای جنگی» درباره افغانستان منتشر کرد. وی تاکنون آثاری چون «اسرار زندان ابوسلیم»، «به دنبال صلح»، «روز ناتمام من و فرمانده» و «تنها میان طالبان» را تولید کرده است که اغلب این آثار از پرسروصداترین مستندهای چند سال اخیر محسوب میشوند.
مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» به کارگردانی و تهیهکنندگی محسن اسلامزاده این روزها برای نخستینبار از شبکههای برونمرزی چون پرس تیوی روی آنتن رفته و همانطور که پیشبینی میشد از سوی مخاطبان مورد اقبال قرار گرفته است. همچنین این مستند طی روزهای آینده از سوی سایت عماریار اکران آنلاین میشود. محسن اسلامزاده که پیش از این «تنها میان طالبان» را سال 93 ساخته است و «زندگی میان پرچمهای جنگی» دومین مستند او با سویه روشنگری درباره ماجرای طالبان در افغانستان به شمار میرود، در خلال این مستند به حضور و نقشآفرینی گروهها و نحلههای فکری مختلفی میپردازد که در افغانستان پرچم برافراشتهاند و آدمهایی را به مخاطبان خود معرفی میکند که تحت لوای آن پرچمها یک کار میکنند: جنگیدن با یکدیگر. از سوی دیگر دوربین این مستند نقبی به دل مصائب مردم افغانستان زده و با حضور در میان طالبان کوشیده تا حقایقی کمتر دیده شده از بطن زندگی مردم این کشور را ترسیم کند. همچنین در این مستند، علاوه بر طالبان، حضور داعش در افغانستان بحرانزده را نیز به تصویر کشیده است. تولید «زندگی میان پرچمهای جنگی» از سال ۹۷ شروع شده، ۱۹ ماه زمان برده و اسلامزاده و گروهش ۳۲ روز در میان گروههای مختلف در نقاط خطرخیز افغانستان به تصویربرداری و گفتوگو با نیروهای دولتی، طالبان و... پرداختهاند. این مستند در ۴ استان سرپل، جوزجان، فاریاب و بادغیس تصویربرداری شده است اما بیشتر سکانسها مربوط به فاریاب میشود.
یکی از ویژگیهای مستندهای اسلامزاده این است که تمام آثار این مستندساز از دغدغههای روز دنیا نشأت میگیرد که برای تولید برخی از این آثار تا پای مرگ هم جلو رفته است. در این بین میتوان به ریسک بالای حضور در میان طالبان برای مستند «تنها میان طالبان» اشاره کرد، همچنین این مستندساز در جریان ساخت مستند «روز ناتمام من و فرمانده» در ۸ فروردین ۱۳۹۴ در نزدیکی تکریت در یکی از آخرین عملیاتهای پاکسازی داعش از این منطقه، بر اثر انفجار یک گلوله آرپیجی مجروح شد و ۱۵ ترکش به بدن او برخورد کرد که همه این موارد موجب شده تا از اسلامزاده به عنوان یک مستندساز بحران نام برده شود.
محسن اسلامزاده در سالهای اخیر جوایز و افتخارات بسیاری را در عرصههای بینالمللی و داخلی سینما به دست آورده است که میتوان به کسب جایزه بهترین فیلم بخش مستند دوازدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ماربیا، جایزه بهترین فیلم بلند مستند جشنواره بینالمللی فیلم آتن در سال ۲۰۱۷، درخشش در جشنواره الجزیره در سال ۲۰۱۳ برای فیلم «اسرار زندان ابوسلیم»، جایزه پنجمین دوره جشنواره عمار برای فیلم «اهل سنت ایران»، جایزه بخش بینالملل چهارمین دوره جشنواره عمار به خاطر فیلم «سفر به دیار پشتونها»، رتبه نخست بخش ویژه جشنواره رویش به خاطر فیلم «مادران انقلاب» و جایزه بخش بینالملل سومین جشنواره عمار به خاطر فیلم «اندیشه حیات» اشاره کرد.
* زندگی مردم را از میان جنگها روایت کردیم
محسن اسلامزاده، کارگردان و تهیهکننده مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» درباره انگیزههایش از تولید این مستند گفت: مستند «تنها میان طالبان» که چند سال پیش ساختم به یک تجربه منحصربهفرد برایم تبدیل شد، زیرا مدتی را با طالبانی که برای خیلیها رمزآلود بود، زندگی کردم و از آنجا که این مستند با استقبال عجیب مخاطبان روبهرو شد، تصمیم گرفتم مستند دومی را درباره حضور داعش در افغانستان جلوی دوربین ببرم.
وی گفت: برای ساخت این مستند، سال 1397 یک سفر تحقیقاتی به نقاطی از افغانستان که داعش حضور پررنگی در آنجا داشت، رفتم. یکی از این مناطق در شمال افغانستان بود که مرز آسیای میانه نیز به شمار میرفت و در واقع ساخت مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» را در شهریور سال ۱۳۹۷ به طور رسمی آغاز کردم و حدود ۱۹ ماه کار تولید آن طول کشید. برای ساخت این مستند همچنین به مناطق تحت تسلط دولت رفته و با نیروهای دولتی درباره داعش، طالبان، جنگ افغانستان و مناطق تحت سیطره طالبان گفتوگو کردم.
این مستندساز در ادامه خاطرنشان کرد: تا قبل از این مستند، سفرهای مختلفی برای تولید مستند به افغانستان داشتم اما با تولید این مستند تصوراتم از وضعیت داخلی افغانستان تغییر کرد، زیرا تا قبل از آن فکر میکردم طالبان به طور کلی از صفحه جغرافیای افغانستان حذف شده است اما در سفر آخرم مشاهده کردم که قسمت اعظمی از مساحت افغانستان تحت کنترل طالبان است و رسانهها خیلی به این مساله نپرداختند.
اسلامزاده درباره تفاوتهای این فیلم با مستند «تنها میان طالبان» گفت: در مستند «تنها میان طالبان» آنطور که باید نتوانستم به زندگی مردم عادی افغانستان بپردازم اما در مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» نهایت تلاش خود را کردم زندگی مردم افغانستان را از میان این جنگها به تصویر بکشم، زیرا در افغانستان شهرهایی به چشم میخورد که ادارهاش هر روز دست یک جریان است و آنها هر کدام با توجه به رویکردشان بر زندگی مردم افغانستان تاثیر میگذارند به همین خاطر نام مستند را «زندگی میان پرچمهای جنگی» گذاشتم، چون متأسفانه در افغانستان پرچمهای متعددی وجود دارد که افراد در زیر آنها با یکدیگر در حال جنگ هستند.
وی در ادامه درباره پخش مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» در شبکههای برونمرزی چون پرستیوی گفت: پرستیوی همچنان مخاطبانش را در شبهقاره هند که طالبان و داعش جزو مسائل اصلی آن مناطق هستند، حفظ کرده که بدون شک پخش این مستند از شبکه پرستیوی تاثیرات خود را در آینده نزدیک خواهد گذاشت و شاهد بازخوردهایش خواهیم بود.
کارگردان «تنها میان طالبان» گفت: پخش مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» پرده از راز بزرگی به نام طالبان برمیدارد و به سوالاتی را که در ذهن مخاطب خارجی درباره حضور داعش در افغانستان شکل گرفته است، پاسخ میدهد. برای خود من هم پخش مستند از پرستیوی خیلی حائز اهمیت است، چرا که در گستره جهانی دیده میشود که این مساله برای مستندساز از اهمیت بالایی برخوردار است.
وی در ادامه به سختیهای تولید این مستند اشاره کرد و گفت: در این مستند جنگ را از ۲ زاویه متفاوت روایت کردهایم که برای هر روایت با تهدیدهای بسیاری مواجه بودیم، به عنوان مثال در اواسط تولید این فیلم بود که طالبان با ساخت آن مخالفت کرد و برای مدتی در روستایی به ما اجازه حرکت نداد ولی ما همه تلاشمان را کردیم از موقعیتهای پیشآمده استفاده کنیم تا بتوانیم فیلم بهتری بسازیم. این سفر بسیار سخت بود و حس میکردم که شاید بازگشتی در کار نباشد. این کارگردان در پایان گفت: جا دارد از عوامل مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» قدردانی کنم. از پژوهشگر: سیدحسام رضوی، نویسنده: فرید دغاغله، تصویربردار: مهدی خوشنژاد،تدوینگر: فرید دغاغله، طراحی و ترکیب صدا: محمدحسین ابراهیمی و گوینده: فرید دغاغله تشکر میکنم که اگر همکاری هر کدام از این عزیزان نبود کار با مشکل مواجه میشد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|